یا علیم

نهضت علمی به معنی تلاش گسترده و وسیع و جامع و عمیق و جهادی در جهت تنظیم بهترین نوع زندگی بشر است. بهترین نوع زندگی بشر، زندگی است که در انطباق کامل با شریعت حق (دین حق) باشد. مسلم است که برای داشتن این نوع زندگی نیارمند مجاهدت واقعی وتلاش فراوانی هستیم زیرا که ما باید به تمامی شریعت حق در قالب آیات و روایات واحادیث علم و معرفت داشته باشیم. بی شک استخراج قوانین و مقررات وتمام شئونات زندگیمان از دین الهی امکان پذیر است و نیازمند تلاش وسیع همه جانبه است زیراکه مناسبات زندگی بشر وسعت فراوانی دارند؛ نمیتوان تصور کرد که فردی در جامعه ای زندگی کند ولی بی نیاز از سیاست، اقتصاد، تعلیم و تربیت، احکام و قوانین باشد پس بشر همواره به این نیازمند  است که براساس  مناسبات و روابط  تعریف شده در زندگیش عمل کند . البته که دین الهی هم جنبه ی شخصی و فردی و هم جنبه ی اجتماعی دارد. اگر ما دین را تماما در زندگی شخصی خودمان عملی کنیم یعنی اگر تنها به بعد فردی دین عمل کنیم در اینصورت جامعه ی مسلمین خواهیم داشت و خیلی تفاوت است بین جامعه مسلمین و جامعه اسلامی. جامعه مسلمین یعنی جامعه ای که تنها به بعد فردی دین عمل شود و جامعه اسلامی یعنی جامعه ای که دین الهی هم در بعد فردی وهم در بعد اجتماعی آن عملی و اجرا شود. تنها در جامعه اسلامی است که دین حق به تمامه به مرحله اجرا در آورده می شود. جامعه اسلامی یعنی جامعه ای که قوانین و مقررات آن برگرفته از اسلام ناب محمدی باشد، تمام قوانین آن؛ قوانین اقتصادی ، سیاسی، قضایی و...و تمامی ساختارها، سازمانها و شئونات آن برگرفته از دین الهی باشد. تمدن غرب نیز به دنبال بهترین نوع زندگی بشر است اما تفاوت تمدن الهی و غربی در این است که تمدن غرب تمام قوانین و مقررات و مناسباتش را بر اساس عقل بشر بریده از وحی تنظیم کرده است. تمدن غرب اعتقاد دارد که دین تنها جنبه ی شخصی دارد نه اجتماعی و این یعنی اینکه قوانین و مقررات اجتماعیمان را خودمان بدون نیاز به خدا و وحی تنظیم کنیم و دین داری تنها محدود به جنبه ی فردی است. مسلم است که چنین تمدنی رو به زوال و سقوط خواهد رفت زیراکه جنبه روحانی بشر را در نظر نگرفته است. چنانچه جنبه ی قدسی قوانین از بین برود یعنی اینکه شارع و قانون گزار حقیقی یعنی خدا را کنار بگداریم و وحی را که منبع اصلی کلام الهی در شریعت حق است را نادیده بگیریم؛ به هیچ وجی این قوانین وضع شده نمی توانند در جوامع پایدار بمانند زیرا که قوانین وضع شده با فطرت انسان هم خوانی ندارند و بعد از مدتی نابود خواهد شد در حالیکه کلام و دین حق در انطباق کامل با فطرت و ذات انسانهاست.

نهضت علمی تلاشی است مجاهدانه در جهت تحقق و عده ی  الهی" و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض  و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین". نهضت علمی تلاشی است برای تشکبل بهترین نوع زندگی برای بشر که از زمان هبوط حضرت آدم(ع) تا کنون امکان تحقق آن نبوده . در راستای تشکیل حکومت اسلامی و برقراری حق و عدالت  بر جامعه نزاع بین حق وباطل همواره از زمان حضرت ادم تا کنون وجود داشته ودلیل آن هم کشته شدن هابیل توسط قابیل است. در طول اعصار و ادوار گذشته طواغیت زمان همچون نمرود، فراعنه و حکام مستکبر مانع از تشکیل حکومت الهی بوده اند. نهضت علمی تلاشی است در راستای تشکیل تمدن الهی. نهضت علمی در پی آن است که از طریق کشف روابط موجود در عالم بهترین نوع زندگی را برای بشر به ارمغان اورد. شاید این سوال پیش آید که تمدن غرب نیز به دنبال چنین کاری است؛ تفاوت مهمی که بین این دو تمدن وجود دارد این است که تمدن غرب تنها در پی رقم زدن بهترین شکل زندگی در همین دنیا برای انسان است در حالیکه در تمدن الهی علاوه بر این به سلامدت روح انسان و به رسانیدن انسان به  سعادت نیر توجه شده است. بی شک تنظیم بهترین نوع زندگی برای انسان از طریق علم وآگاهی به روابط موجود در عالم طبیعت و عوالم فوق طبیعت یعنی عوالم ملکوت، برزخ، جبروت، فوق جبروت با خطاپذیری کمتری امکان پذیر است. تمدن غرب طبیعت را بی جان می پندارد و بر این اساس هرگونه دخل و تصرف در آن را مجاز میداند در حالیکه در تمدن اسلامی طبیعت موجودی است که دارای ملکوت می باشد و ما مجاز به هرگونه دخل وتصرف در آن نیستیم. پایه و اساس این نگاه غرب، نگاه مکانیکی به جهان و طبیعت و انسان این است که عالم ماده را منهای عالم ملکوت می نگرد. عالم از نگاه غرب یعنی همه محسوسات وملموساتی که تنها با جسم مادی وحواس پنج گانه قابل درکند در حالیکه عالم از نگاه اسلامی و تمدن الهی یعنی جهان مادی که در ارتباط با عوالم فوق مادی است و تدبیر امورات آن به بوسیله ی این عوالم فوق مادی صورت میگیرد.

تمدن الهی معتقد است که برای ساختن بهترین نوع زندگی بشر، باید این دنیا منطبق بر عالم ملکوت باشد  پس باید راه شناخت به این قواعد ملکوت را کشف کرد. راه رسیدن به این شناخت، شناخت عوالم ملکوت از طریق معرفی است که خود خداوند از این عوالم کرده است در حالیکه تمدن غرب به هیچ وقت عوالم فوق مادی را در نظر نگرفته است و پذیرش واقعیت روح برایش  تنها در حدی است که روح وجود دارد اما امکان شناخت آن توسط بشر وجود ندارد!

در تمدن الهی، انسان محور کائنات است و همه عوالم هستی برای او خلق شده اند؛ انسانی که عبد خداست در حالیکه در تمدن غرب نیز بشر محور است ولی بشری که خود روابط و مناسباتش را تعیین میکند که این همان معنای امانیزم یا هیومنیزم است.

تمام تمدن های قبل از تمدن غرب ریشه در دین داشته اند گرچه دین آنها یک دین تحریف شده بود ولی هیچ گاه دین از محوریت زندگی آنها خارج نشده بود، تمدن غرب تنها تمدنی است که دین را کاملا کنار گذاشته به این معنی که انسان برای تعیین مناسبات و روابطش مانند روابط سیاسی، اقتصادی و... نیازی به دین و وحی الهی ندارد و خود تنها با تکیه بر عقل خود میتواند تمامی این روابط را طرح ریزی کند و دین داری را منحصر به دین داری شخصی میکند یک مثال بارز: تمدن غرب دروغ گویی را در امور سیاسی و برای رسیدن به قدرت مجاز میداند در حالیکه همین شخصی که در مسائل سیاسی دروغ میگوید برای عبادت به کلیسا میرود و دروغ را عمل قبیح و زشتی میداند و این به یعنی کنار گذاشتن دین در عرصه های مختلف تعیین روابط زندگی. یعنی کنار گذاشتن خدا و اوامرش در امور مهم زندگی. ادامه دارد...

م. اکبری4/6/94