نهضت علمی- فرهنگی داعیه ی  ایجاد تمدن تماما الهی ودینی که منطبق بر تکوینیات عالم هستی است را دارد. از آنجا که ایجاد این تمدن دارای ابعاد گسترده ای است پس بی گمان ایجاد آن نیازمند کار و مجاهدت گسترده است و نمیتوان به آن به عنوان یک هدف کوتاه مدت یا حتی میان مدت نگریست بلکه هدفی است بلند مدت.

 فاصله  زمانی  مابین شرایط کنونی جامعه و شرایط آرمانی وتوحیدی جامعه، دوران گذار است. نهضت علمی- فرهنگی عهده دار آن است که طی انتقال جامعه از شرایط  کنونی یعنی شرایطی که تمدن وفرهنگ غالب بر جوامع، تمدن وفرهنگ غربی است، به جامعه ای که برخوردار از حیات طیبه است و مبتنی بر فرهنگ  وتمدن الهی است؛ آسیب های ناشی از سیطره یافتن تمدن غیر الهی غربی  را بر جوامع وانسان ها به حد اقل برساند، که بخشی از این امر از طریق ایجاد آگاهی نسبت به فرهنگ الهی  در جوامع است وبخش دیگر آن ازطریق نهضت علمی وانجام تحقیق و پژوهش در راستای معرفی ساختار و نظامها و تمام ابعاد وشئون یک حکومت اسلامی است زیرا که برای مقابله با تمدن غرب نیازمند آنیم که طرح ونظریاتمان را به شکل نظامند ارائه کنیم و آن هم درتمامی ابعاد مورد نیاز یک حکومت؛مثلا نیازمند یک نظام اقتصادی الهی، نظام سیاسی الهی، نظام تعلیم وتربیت الهی و...هستیم. نکته قابل توجه آن است که فرهنگ، روح حاکم بر این نظام هاست. چرا که فرهنگ یعنی سبک زندگی، فرهنگ یعنی عملکرد بر اساس دین پس فرهنگ یعنی جاری کردن دین در زندگی. به عبارتی فرهنگ یعنی رفتار و خلقیات واعتقاداتی که هر شخص دارد وآنها را در زندگی به ظهور وبروز میرساند، خواه رفتار واعمالش الهی باشد یا غیر الهی. خواه پیرو دین حق باشد یا باطل.

مقام معظم  رهبری میفرمایند: " فرهنگ یعنی باورهای مردم، ایمان مردم، عادات مردم، آن چیزهایی که مردم در زندگی روزمره با آن سر وکاردائمی دارند والهام بخش آنان درحرکات واعمال آنهاست." ازسخنان رهبری چنین مستفاد میشود که ریشه ی اصلی فرهنگ در ایمان وعقیده ی شخص است همچنان که عقیده، مبنا واساس دین وشریعت است وظهور شریعت در زندگی یعنی فرهنگ.

و ایشان در جای دیگر میفرمایند: " باطن فرهنگ غربی عبارت است ازهمان سبک زندگی مادی شهوت آلود گناه آلود هویت زدا و ضد معنویت ودشمن معنویت." پس فرهنگ توحیدی ریشه در شریعت حق و فرهنگ غربی ریشه در شریعت غیر الهی دارد ودر تضاد با معنویات است.دین حق ریشه در تکوینیات عالم هستی  دارد ومنطبق با فطرت بشراست. فطرت در تمام انسانها وجود دارد پس پذیرش فرهنگ الهی از سوی بشریت بی شک امکان پذیر است.

ما به دنبال ایجاد فرهنگ توحیدی بر جهان هستیم زیرا تنها در سایه این فرهنگ است که امکان برقراری حیات طیبه ی دینی وجود دارد.

 شاید در برخوردهای ابتدایی افراد با فرهنگ الهی، مقاومت در برابر تغییر فرهنگشان مشاهده شود زیرا که این فرهنگ با وجودشان گره خورده است اما در نهایت تغییر و تبدیل فرهنگ ها به یک فرهنگ توحیدی واحد امکان پذیر است واین امر از طریق بیداری فطرت هاست.

م. اکبری 94/7/16